ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 30 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 10 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

بازی۶۳

یه برنامه بیرون شهر کوچولو   هدف: ماهرخ ازادی هرجا بری هرطور راه بری و نگاه کنی حشرات گلای کوچولو سنگ و اب و .....     ........ریز ریز ریز ....... کنار استخری نشستیم و باز یادمون اومد از لیست بازی هایی که شرایط خاص میخوان از یه همچین ابگیر بزرگی نمیشه گذشت قا‏ ‏یقی نه قایقها ساختیم‏ د‏ر ‏ابعاد‏ ‏ ‏مختلف‏ و ا‏‏نداخت به‏ ا‏ب با دستان کوچک فوت میکرد و کمک میکرد به سفر نا معلوم  قایق های کاغذی دیگه نمیگیم پیک نیک والا که شده گردش علمی به یاد سفرهای علمی زمان خودمون ...
27 فروردين 1393

بازی 62

میری لوازم طب   دستگاه بخور و تب سنج نمیخریم بسه دیگه راحت شدیم چوب بستنی دکترا ر میخریم بعدتر میریم اوازم و تحریر  بقول زمان خودمون عکس برگردون میخریم جوجه ماشینیای حالا میگن استیکر البته نه پلاستیکی جنس زیرش مث پارچه بود؛قراره به چوب بچسبه       میچسبونیم     میتیغونیم و تیکه تیکش میکنیم به همون شدتی که وقتی ماهرخ عصبانیم میکنه تیکککه تیکککه     پازل شما امادس پ ن۱:دقت شود عکسهای برگردون یکم اسون باشه اینا سخت بود؛حواسم نبود دیگه پ ن۲:میشه با ماژِیکم اشکال هندسی و ساده ب...
27 فروردين 1393

بازی61

دوتا مهمون کوچولو داشتیم   واسه یه روز کامل سرگرم کردن بچه ها تو شب سخت میشه هااااااااااااا اما اندیشیدم و بازیهای دسته جمعیم رو کردم سواستفاده از حضورشون (چشمک)     چه هیجانی داشت حتی واسه خودم ممنونم ازت واسه این دوباره هااااااااااااااااا       با عشق تقدیم تو باد ...
27 فروردين 1393

شعر3

ای سنبور طلایی نیش میسنی بلایی   پاشو پاشو بخخخاره عسل بیساس دوباره ***************************** آهویی دارم خوشگله فرار کدده ز دسسستم دوریش برایم مشکله کاشکی مونو میبستم ای خدا چیکار کنم اخوم پیدا کنم ای چه کنم ای چه کنم کاشکی مونو میبستم ...
23 فروردين 1393

جمله وار8

مریض شدی رفتیم دکتر    رسیدی به میز دستات گذاشتی رو میز و دهنت باز کردی آقا دکتد من مریص شدم سما خوددم ((((((           )))))))) بهمین شدت دهنت باز بود   **************************** رفتیم تهران زهرا :ماهرخ بریم حموم ماهرخ:نه من مریصم دکتر گفته خموم نرو ***************************** وقتی بابا میچرخونت میگی:جیگ شدم بسسه دیگه به منم میگی:مامان جیگرم مامان عسل پیازم **************************** دو دقیقه قبل واست خاطره میشه میگی: وقتی کوچولو بودم ...... **************************** دیشب یه م...
23 فروردين 1393

بازی 60

اگه از حیوانات مزرعه مغناطیسی دارین یه مقوا بزنین به یخچال و طرح خارجی حیوونا ر بکشین روی مقوا هرکار دیگه ای هم که میتونین انجام بدین ما که مقوا و یخچال و ... انجام ندادیم روی دفترکشیدیم خدایی پیدا کردن جای حیوونا سخت بود خودم کلی فک میکردم       ...
15 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد